طنز تلخ
درد را از هر طرف نوشتم درد بود ... (فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی ، تاریخی ، ورزشی ...)
درباره وبلاگ


با سلام خدمت همه ی شما بازدید کنندگان محترم این وبلاگ . به وبلاگ من خوش آمدید موضوع اصلی وبلاگ بیان مشکلات جامعه بصورت طنز است تمامی بازدید کنندگان عزیز میتوانند از مطالب این وبلاگ کمال استفاده را ببرند . در ضمن اگر موضوعی مناسب با عنوان وبلاگ در نظر داشتید می توانید در بخش نظرات آنرا مطرح کرده تا در حداقل زمان در وبلاگ قرار داده شود . امیدوارم از مطالب بهره کافی را ببرید . email: sajadgh67@ymail.com
نويسندگان
سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

"نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش"

 

پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟"

سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"

در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلندگفتی: "زهر مار!"

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود

در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

 

و این هم جوابیه ای از "یک مرد ایرانی به زن هموطنش" :

پیاده از کنارم گذشتی و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصیب آنکه سواره بود

سواره از کنارم گذشتی و مرا اصلاً ندیدی و کرشمه ات را
به آنی ارزانی دادی که قیمت ماشینش از خونبهای من بیشتر بود

در صف نان صدای لطیفت نانوای خسته را به وجد آورد و نوبتم را گرفتی
و بروی خودت هم نیاوردی

زیر باران خیلی قبل تر از تو منتظر تاکسی بودم اما ماشین که آمد
آب گل آلود را بر من پاشید و جلوی تو ایستاد



ادامه مطلب ...
سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

دخترم امروز برای تو مینویسم

 سالها بعد اگر بدنیا آمدی و بزرگ شدی

 قد کشیدی و خانوم شدی

 دلم میخواهد

 تو را از همه ی پسرهای محله و مدرسه و دانشگاه دور کنم

 دلم میخواهد نگذارم از خانه بیرون بروی

 دلم میخواهد رنگ آفتاب را فقط در حیاط خانه ببینی

دخترم میدانم از من متنفر میشوی

 میدانم مرا بدترین پدر دنیا میدانی

 میدانم ... خوب میدانم

اما دخترکم اگر بدانی چه بر سر جوانی پدرت آمد

 چگونه دلش شکست و آرزوهایش تباه شد

از پدر گله نمیکنی

دخترم وقتی سنت هنوز درگیر احساس است و منطق نمیشناسد

عاشق میشوی

دخترم عاشقی درد دارد

بمیرد پدر و درد آنروزهایت را نبیند

 

 

سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

وقتي از دوست داشتن كسی مطمئن نيستي حق نداری

دستاشو بگيري كه به دستات عادتش بدی ...

 

وقتي كسي رو سهم خودت نميدوني حق نداری

پيچ و تاب بدنش رو زير و رو كنی ...

وقتي موندنی نيستي حق نداری

از آينده های خوش باهاش حرف بزنی و براش رويا بسازی...

 

وقتی دلت به بودنش شك داره حق نداری

بهش بگی عشقم...

وقتي هميشه دنبال يه حرفی،بحثی،سندی،

بهانه ای كه تركش كنی

حق نداری ادعای دوست داشتن كنی...

 

وقتي به اعتماد كسي تكيه گاه شدی ... حق نداری

زمينش بزنی ...

اگه همه اين كارو كردي فارغ از جنسييتت مـــــردی...

 

عشق،دوست داشتن...

گرفتن دستی كه نه گير ديروز باشه نه توی غصه فردا...

تمام تلاشش بخشيدن

خوشي های امروز به تو باشه و ساختن بهتر فردا...

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

گرانی این روزها بیداد می کند

ولی

هیچ چیز گرانتر از دوری شما نیست ....

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی


جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه

ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید

 

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

نوزده یا بیست سالم بود ، یک بار ماشین دوستم را برداشتم و با دوستم

 رفتیم که به اصطلاح یک دوری در خیابون بزنیم ، حس و حال جوانی‌ و شاید

 هم نادانی‌ باعث شد جلوی پای یک خانمی که کنار خیابان ایستاده بود 

و مقداری خرید هم کرده بود ترمز کنیم دوستم از آن خانوم خواست

  که سوار ماشین بشود...........

به ادامه مطلب بروید ..



ادامه مطلب ...
دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

ما از همان کودکی
 
بازیچه دست روزگار شدیم
 
وگرنه کـــدام روبــاهـــی پنــیر میخورد!
دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

زندگی با من کینه داشت 

من به زندگی لبخند زدم

خاک با من دشمن بود 

من بر خاک خفتم

چرا که زندگی سیاهی نیست

چرا که خاک خوب است 

شاملو

شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

آنها که مارا از دوستی با جنس مخالف ،

با آتش جهنم می هراسانند

نمازشان را به امید هم خوابی با حوریان بهشت میخوانند!!!!


احمد شاملو

پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد …

یک آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام اقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم 

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش …
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه ؟



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت: به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی

که بتواند به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد.

تنها 150 دقیقه پس از این مصاحبه صدام ، عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی به فرماندهی عباس دوران

، نیروگاه بصره را بمباران کردند.

♥♥ روحشان شاد ♥♥

جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره
کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست
پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست
مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره
رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله
مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه
کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه
مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه
حرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه
خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله
خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

یکی از چیزایی که تو گینس به اسم ایران ثبت شده
قلمــرو ایران زمان داریـوش بـزرگه
که 44 درصد دنیا رو اون موقع شــامل می شده !

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

پيوندها