شوخي با كلمات
طنز تلخ
درد را از هر طرف نوشتم درد بود ... (فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی ، تاریخی ، ورزشی ...)
درباره وبلاگ


با سلام خدمت همه ی شما بازدید کنندگان محترم این وبلاگ . به وبلاگ من خوش آمدید موضوع اصلی وبلاگ بیان مشکلات جامعه بصورت طنز است تمامی بازدید کنندگان عزیز میتوانند از مطالب این وبلاگ کمال استفاده را ببرند . در ضمن اگر موضوعی مناسب با عنوان وبلاگ در نظر داشتید می توانید در بخش نظرات آنرا مطرح کرده تا در حداقل زمان در وبلاگ قرار داده شود . امیدوارم از مطالب بهره کافی را ببرید . email: sajadgh67@ymail.com
نويسندگان
یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

دور از جون دانش ، زگهواره تا گور تراول بجوی.

 گورستان پر از آرزوهای در خاک رفته است!

سایه ها ،در هوای ابری خستگی در می کنند.

 هیچ گاه نابینایان تصمیمات کورکورانه نمی گیرند.

 وقتی کاسه ی سرم داغ میشود، افکارم را فوت می کنم.

گاهی قلم در مسیر نوشته هایم سرسره بازی می کند.

در زمان خوشحالی سلول های تنم بشکن می زنند.

 اگر خودتان را به آن راه زدید، مواظب باشید گم نشوید.

اونهایی که شما را آدم حساب نمی کنند ، ریاضی بلد نیستند .

 در کوچه رویاها قرار داشتیم ،اما خیالش بد قولی کرد.

 برای گفتن دروغ های شاخدار ، فن بیان را آموخت .

گلوله مهربان فقط اجسام بی جان را هدف قرار می دهد .

 اینها حرف بی حساب من است ، حرف حساب شما چیست .

 بعضی ها برده عواطف خویش هستند و بعضی برده سنت های خود.

بی طرف ها از کدام طرف بی طرف هستند .

 خیابان یک طرفه و دو طرفه داریم ولی خیابان بی طرف خیر .

 برای آنکه آینده اش را خراب کنند حالش را گرفتند .

 بعضی ها درخور هستند و عده ای در بخور بخور .

  شاید زیباترین منحنی دنیا ، لبخند باشد.

 شیرین ، زندگی تلخی را برای فرهاد رقم زد.

 مشق نگاهش جوهر قلمم را تمام کرد.

 برای فاسد نشدن افکارم ، آنها را داخل فریزر گذاشتم.

 در مواقع بیکاری چرخ افکارم لنگ میزند.

 شب در کارنامه سیاه زندگیش ، بی نهایت ستاره دارد.

 نمی دانم شما تره چه کسی را پاک میکنید ، اما من کشک خودم را می سابم.

 وقتی از ناراحتی منفجر شد همه بدنبال پیدا کردن جعبه سیاه او بودند.

برای باز شدن بختش آدرس کلید ساز را گرفت.

 چشمانم کم سو شده و فقط می تواند ترانه بخواند.

 نمی دانم چرا همه به فکر روز مبدا هستند ولی اسمی ازاین روز در تقویم نیست.

  وقتی به بختم لگد زدم ، مچ پایم از ترس در رفت.

  بعضی ها دورتان میگردند و بعضی ها شما را دور میزنند.

 در روزهای بارانی سایه ام به دنبال کارهای شخصی اش میرود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها