عاقبت کارتونها
طنز تلخ
درد را از هر طرف نوشتم درد بود ... (فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی ، تاریخی ، ورزشی ...)
درباره وبلاگ


با سلام خدمت همه ی شما بازدید کنندگان محترم این وبلاگ . به وبلاگ من خوش آمدید موضوع اصلی وبلاگ بیان مشکلات جامعه بصورت طنز است تمامی بازدید کنندگان عزیز میتوانند از مطالب این وبلاگ کمال استفاده را ببرند . در ضمن اگر موضوعی مناسب با عنوان وبلاگ در نظر داشتید می توانید در بخش نظرات آنرا مطرح کرده تا در حداقل زمان در وبلاگ قرار داده شود . امیدوارم از مطالب بهره کافی را ببرید . email: sajadgh67@ymail.com
نويسندگان
پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد قاسمی

عاقبت کارتونهایی که دوستشان داشتیم و پر از خاطره هستن. خاطره هایی که دوران کودکی ما رو یادآوری میکنند. منکه هر وقت بهشون فکر میکنم.... دوران خوش کودکیم یادم میفته. کاش بازم تکرار بشه.

بیاین با هم ببینیم که عاقبشون چی شده....؟


آلیس؛ شوهر کرده، دو تا بچه ام داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده!


آن شرلی؛ آرایشگر معروفی شده تو جردن و چند تا محله بالا شهر شعبه زده حسابی جیب مردم و خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی....!


ای کیو سان؛ کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله!


بامزی؛ یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن! شلمان یادته.....؟ هنوزم خوابه!


پت پستچی؛ بازنشسته شده و الانم تو خونه سالمندان منتظر مرگشه!


بنر؛ رو یادته؟ پوستشو تو خیابون منوچهری 30 تومن می فروختن. باورت میشه....؟!


بالتازار و زبل خان؛ آلزایمر گرفتن!


دامبو ، پلنگ صورتی، پسر شجاع، خانوم کوچولو، شیپورچی، یوگی و دوستاش؛ همه توی یه سیرک بزرگن!


تام سایر؛ حسابی با کلاس شده و موهاشو مدل جوجه تیغی درست میکنه!


تام و جری؛ دوتا دوست صمیمی شدن!


آقای سکسکه؛ عمل کرده، میره سر کار و میاد و زندگیشو می کنه!


الفی؛ دیگه از هیچی نمی ترسه!


تن تن؛ که تو یه روزنامه خبرنگار بود، الان تو زندانه! (چه میدونم ..... لابد به جرم آزادی اندیشه!!)


خاله ریزه؛ رفته مکه و حاج خانوم شده، تو مجالس زنونه روضه می خونه و خرج زندگی خودش و شوهر معلولش رو از این راه در می آره! قاشق سحر آمیز و جنگلی ام دیگه تو کار نیست!


جیمبو؛ رو از رده خارج کردن (اینو دقیقن نمی دونم، شایدم اجاره دادنش به ایران ایر!!)


چوبین؛ خیلی وقته که مادرش و پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!


حنا؛ خانوم دکتر شده، مادرشم از آلمان برگشته کنارش!


خپل؛ رو از باغ گلها انداختنش بیرون، اونجا یه برج 1000 طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش – بیچاره خیلی لاغر شده!)


خانواده دکتر ارنست؛ همسایه مونن، هر سه تا بچه اش رفتن، زن دکتر خیلی مریضه!


رابین هود؛ رو تو اسلام شهر گرفتنش ـــ به جرم شرارت! هفته دیگه اعدامش می کنن!


سوباسا و و کاکرو؛ قهرمان جهان شدن، خوب که چی؟!


کایوت؛ بالاخره رود رانر رو گرفت ولی از شانس بدش! آنفولانزای مرغی گرفت و....... اونم مرد!


گالیور؛ عاشق فلورتیشیا بود.... ولی هیچکی نفهمید!


لوک خوش شانس؛ ساقی محله مونه!


مارکو پولو؛ تو میدون راه آهن یه میوه فروشی زده ـــ میگن کارش خیلی گرفته!


گربه سگ؛ عمل کردن و جدا شدن!


ملوان زبل؛ تو کار قاچاق آدمه!


آقای پتی بل؛ تو میدون شوش یه بنکدار کله گندس!


معاون کلانتر؛ ارتقای شغلی پیدا کرده، داره میشه رئیس پلیس!


آقای نجار؛ مرده و از وروجکم خبری نیست!


پت و مت؛ حالا دیگه دوتا آقای مهندسن!


هایدی؛ یه پزشک ماهر شده و چشمای مادر بزرگ رو عمل کرده!


نل؛ افسردگیش خوب شد و داستان زندگیش رو به زودی چاپ میکنه!


بابا لنگ دراز؛ هپاتیت C داره... واسش دعا کنید!


بلفی و لی لی بیت؛ رو با همدیگه گرفتن و سنگسار شون کردن!


دادلی دورایت؛ دو ساله که رئیس جمهور شده!!!


از بقیه بروبچ اگه کسی خبر داره بگه تا بقیه هم بدونن ... ما رو هم از نگرانی در بیارن.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها